جدول جو
جدول جو

معنی سراج خانه - جستجوی لغت در جدول جو

سراج خانه
(سَرْ را نَ / نِ)
دکان زین فروشی. (آنندراج) ، بازار زین سازی و زین فروشی
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سلاخ خانه
تصویر سلاخ خانه
جایی که گاو و گوسفند را سر ببرند و پوست بکنند، مسلخ، کشتارگاه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از باج خانه
تصویر باج خانه
باجگاه، جای گرفتن باج، محل وصول عوارض، محل وصول عوارض گمرکی، باجگاه، باژگاه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شراب خانه
تصویر شراب خانه
میخانه، میکده، خم خانه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فراش خانه
تصویر فراش خانه
جای فرّاشان، اتاق فرّاشان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ضراب خانه
تصویر ضراب خانه
جایی که در آن سکه ضرب می کنند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سیاه خانه
تصویر سیاه خانه
سیاه چادر، خیمۀ صحرانشینان، کنایه از خانۀ شوم و بدیمن
فرهنگ فارسی عمید
(نَ / نِ)
آماجگاه
لغت نامه دهخدا
(گُ رِ نَ / نِ)
زایشگاه. جای زادن بچه. (از فرهنگ شعوری ج 2 ص 325) ، بازخانه و قفس باز. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(نَ / نِ)
کنایه از بندیخانه. (از فرهنگ رشیدی) (انجمن آرای ناصری) (شرفنامه). خانه تاریک. خانه ای تاریک که زندانیان را در آن بند نهند:
گیتی سیاه خانه شد از ظلمت وجود
گردون کبودجامه شد از ماتم وفا.
خاقانی.
، کنایه از خانه بی میمنت. (انجمن آرای ناصری) (فرهنگ رشیدی). خانه نامبارک. (شرفنامه) ، خیمۀ صحرانشینان. (فرهنگ رشیدی) (آنندراج) (انجمن آرا) :
سیاه خانه و عیدان سرخ بر دل من
حریف رضوان بود و حدائق اعناب.
خاقانی.
وقتی ناقه ای گم کردم و به جستجوی آن بر ناقۀ دیگر سوار شده و روان گشتم شب به سیاه خانه ای رسیدم. (از شاهد صادق)
لغت نامه دهخدا
(سَ نَ / نِ)
خانه ای که مخصوص است به آواز و رقص بخصوص اگر دراویش آنرا ترتیب دهند. (از ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(سِ نَ / نِ)
جایی که سلاح جای دهند. انبار اسلحه. جایی که در آن تیغ و شمشیر و مانند آن و خنجر نگهدارند. (آنندراج). جبه خانه. اسلحه خانه. (ناظم الاطباء) : و اندر سلاح خانه اوچهارصد پاره جوشن بود. (ترجمه تاریخ طبری بلعمی)
لغت نامه دهخدا
(سَلْ لا نَ / نِ)
جایی که گاو و گوسفند را ذبح کنند و پوست آنها را بکنند. کشتارگاه. مسلخ. (فرهنگ فارسی معین).
- امثال:
مثل سگ سلاخ خانه بپای خود بسلاخ خانه رفتن
لغت نامه دهخدا
(کُ رَ نَ / نِ)
بازخانه و جایی که در آن مرغان شکاری را نگاه میدارند. (ناظم الاطباء). اما صحیح کریج خانه است. رجوع به کریج شود
لغت نامه دهخدا
(زَرْرا نَ / نِ)
بمعنی خانه ای که باشندگان آن اهل نفاق و ریا باشند. (غیاث اللغات) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(سِ پَ خا نَ / نِ)
سرای عاریتی. (آنندراج). خانه عاریتی. (شرفنامه). رجوع به سپنج شود
لغت نامه دهخدا
(خَ نَ / نِ)
خانه خراب. کنایه از محل سکونت بی ارزش است: شبی از شبهای زمستان پر باران در خراب خانه خالی مست و هشیاران نشسته بودم و خاطر بخویشتن مشغول در سرای بهم کرده از خروج و دخول. (از ترجمه محاسن اصفهان)
لغت نامه دهخدا
(نَ / نِ)
گمرکخانه. محل وصول عوارض
لغت نامه دهخدا
تصویری از سراجخانه
تصویر سراجخانه
زینگرخانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فراش خانه
تصویر فراش خانه
سرا یا اطاقی که فراشان دربار در آن گرد آیند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طراز خانه
تصویر طراز خانه
محل بافتن طراز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سیاه خانه
تصویر سیاه خانه
سیاه چادر، زندان محبس، خانه بدیمن منزل بی میمنت
فرهنگ لغت هوشیار
زنخانه زینه گاه محلی که در آن جا سلاحها را گرد آورند زراد خانه اسلحه خانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سلاخ خانه
تصویر سلاخ خانه
جایی که گاو و گوسفند را ذبح کنند و آنرا پوست کنند مسلخ. کشتارگاه
فرهنگ لغت هوشیار
محلی که سربازان در آنجا زیست کنند و به تمرین عملیات نظامی پردازند
فرهنگ لغت هوشیار
محل اسلحه و ذخایر و مهمات نظامی قور خانه اسلحه خانه جبه خانه جیبا خانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باج خانه
تصویر باج خانه
محل وصول باج محل وصول عوارض، گمرک خانه
فرهنگ لغت هوشیار
آبخانه آبشخور جایی که در آن جا آب برای تشنگان ذخیره کنند و آن جا را متبرک دانند
فرهنگ لغت هوشیار
جای نشانه تیر نشانه گاه آماج خانه، نشانه هدف، میدانی که در آن نشانه نهند برای مشق و ورزش تیراندازی، آنجا که شیار کنند زمین شیار شده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سیاه خانه
تصویر سیاه خانه
((نَ یا نِ))
زندان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سلاخ خانه
تصویر سلاخ خانه
((~. نِ))
کشتارگاه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از باج خانه
تصویر باج خانه
((نِ))
گمرک، محل گرفتن باج
فرهنگ فارسی معین
بسملگاه، قربانگاه، کشتارگاه، مسلخ
فرهنگ واژه مترادف متضاد